معضل آلودگی هوا در شهرهای ایران هماکنون به قدری جدی شده که خواهناخواه راهحلهای گذشته را بیاثر کرده است، به همین علت بسیاری از کارشناسان و متخصصان شهری و جامعهشناسی بر این نظرند که چنین حجمی از آلودگی، به موازات سیاستگذاریهای فناورانه، نیازمند بررسیها و پژوهشهای دقیق اجتماعی است.
فرصت بسیار کوتاه است و نیازمند اقدامهایی فوری و عملی هستیم. درهرحال امروزه باید سخن همه متخصصان را شنید؛ یعنی همه کسانی که به نوعی شهر و کلیت رفتار انسانی در زندگی شهری در قلمرو مطالعه و پژوهش آنها قرار دارد؛ از یک برنامهریز شهری گرفته تا یک روانشناس، جامعهشناس یا فیلسوف. بر همین اساس بود که سراغ دکتر ناصر فکوهی، انسانشناس و استاد دانشگاه و نویسنده و مترجم رفتیم و با وی در این زمینه به بحث و گفتوگو پرداختیم.
آلودگی هوا غیر از مسائل فنی خاص خود، دارای ابعاد جامعهشناختی و انسانشناختی نیز هست. شما بهعنوان یک انسانشناس این مسئله(آلودگی هوا) را چگونه ارزیابی و تحلیل میکنید و چه دلایلی اعم از جامعهشناختی و انسانشناختی و حتی فناورانه برای آن برمیشمارید؟
مباحث فناورانه مربوط به آلودگی، ازجمله شیوه سوخت خودروها، وضعیت جادهها و شریانهای شهری، سرویسهای هدایت حرکات موتوریزه، نوع سوخت مصرفی و غیره، از مهمترین دلایل آلودگی هستند، هر چند حتی این جنبهها نیز بهنظر ما صرفا فناورانه نیستند و تنها میتوان گفت مستقیما اجتماعی نیستند. برای مثال اینکه یک سیستم اجتماعی برای شهرهای خود به سوی طراحی شهری بیشتر پیادهمحور برود یا شهریموتوریزه، تصمیمی است که بهدلایل اجتماعی قابل توضیح و تشریح و تحلیل است. دلایل اقلیمی آلودگی نیز جایگاه خود را دارند که در این گفتوگوی مختصر نمیتوان به آن اشاره کرد، اما این دلایل نیز مستقیما اجتماعی نیستند ولی غیرمستقیم حاصل شیوههای اجتماعی حیات انسان هستند. اما اگر به سراغ دلایل مستقیم اجتماعی آلودگی برویم باید بیش و پیش از هر چیز بر شیوه و سبک زندگی شهروندان اشاره کنیم. این سبک زندگی خود را در هر چه شهریتر شدن یک کشور نیمهشهری در کمتر از نیم قرن و پدیدآمدن تقریبا بیبرنامه کلانشهرهایی غیرقابل مدیریت یا با امکان مدیریت سخت، نشان میدهد. اما این شهری شدن، سبکهای زندگی را نیز تغییر داده است بهخصوص آنکه درآمد سرشار نفتی، سبب شده که جامعه به سوی شیوههایی از زندگی برود که به ناچار شهرهای ما را بهشدت موتوریزه کردهاند و امکان ایجاد شهر پیاده را هر روز در آنها کمتر میکنند. وقتی افراد یا درصد بزرگی از افراد جامعه آنقدر درآمد دارند که بتوانند خودروی شخصی بخرند و از آن بهصورت شخصی استفاده کرده و حتی افزایشهای قیمت سوخت و هزینههای نگهداری خودروها تأثیری در این امر نداشته باشد، بدون شک، آلودگی افزایش مییابد. البته ما سایر اشکال آلودگی مثل آلودگیهای صنعتی را هم داریم، اما فکر میکنم مشکل اصلیای که مورد سؤال شماست آلودگی شهرهاست که تقریبا بهطور کامل حاصل موتوریزه شدن شهرهاست.
بنابراین سبک زندگی، از میان رفتن عادت به پیادهروی، تخریب ساخت محلهای که نیاز به جابهجاییهای طولانی ندارد و از همه بدتر تبدیل خودرو و جا به جاییهای موتوریزه به نوعی «نمایش» اجتماعی برای خودنمایی و به رخ کشیدن ثروت یا حتی برای تفریح و پرسهزنی و... همه اشکال مختلفی هستند که به آلودگی دامن میزنند و کاملا اجتماعی هستند. به این نکته البته باید کیفیت نامطلوب رانندگی و عدمرعایت حقوق شهروندان و رفتارهای نامناسب آنها با یکدیگر را نیز که در نظام رانندگی خود را نشان میدهد، افزود که باز هم اجتماعی و از دلایل عمده ترافیک زیاد و آلودگیهای شهری ما هستند.
در جامعهشناسی مسلما ما با رفتار انسانها و تأثیری که بر کلیت جامعه میگذارند سروکار داریم. شما هم به تغییر سبک زندگی بهعنوان یکی از دلایل آلودگی هوا اشاره کردید. بهنظر شما از جهت رفتارشناسی جامعه ایرانی این سبک زندگی بهطور مشخص چگونه به آلودگی هوا مثلا در تهران و اهواز دامن زده است؟ چگونه میتوان این رفتارها را آسیبشناسی کرد؟
آنچه تهران و اهواز را به هم پیوند میدهد، رفتارها و سبکهای زندگی شهری موتوریزه شده است و آنچه آنها را از هم جدا میکند موقعیتهای اقلیمی و محلی متفاوت است که در اینجا فرصت ورود به آن را نداریم. صحبت کردن از رفتارشناسی جامعه ایرانی بهنظر من تا اندازه زیادی امکان دارد بحثهای انحرافی را بهوجود بیاورد، مثلا گروهی دائم برای توجیه این موقعیت به حوزههای متفاوت و حتی حوزههای تاریخی رجوع میکنند و میخواهند نشان دهند که این مسائل ریشه تاریخی دارد و مثلا ایرانیها از قدیم قادر بهکار مشترک، احترام به حقوق یکدیگر و غیره نبودهاند. من بدون آنکه اهمیت عامل تاریخی را نفی کنم، معتقدم که مسئله در ریشههای تاریخی نیست. البته رفتار رانندگی و وسایل موتوریزه در فرهنگهای ما برونزا بودهاند و به همین دلیل نتوانستهاند فرهنگ خود را همزمان با رشد مادی و گسترش این وسایل در جامعه ایجاد کنند اما این مسئله در کشورهای دیگری نظیر ترکیه نیز بوده است. وضعیت ترکیه در چند دهه قبل بسیار بدتر از وضعیت ما بود. بنابراین باید دید که مسائل اجتماعی اصلی در این میان چیست که سبب پیدایی چنین رفتارهایی میشود.
خب! آن مسائل اصلی اجتماعی که به این وضعیت دامن زدهاند از نظر شما کدامند؟
من موضوع را در چند حوزه خلاصه میکنم، ولی تذکر میدهم که این یک تحلیل سریع است که نیاز به دقیق شدن دارد: نخست تغییر سبک زندگی از زندگی روستایی به شهری است بدون آمادگی برای چنین تغییری؛ بنابراین در بسیاری از شهرهای ما مردم هنوز با تفکری روستایی و جماعتی در یک قالب بزرگ شهری زندگی میکنند که نیاز به رفتارهای متفاوتی دارند. دومین مسئله آن است که ما بهدلیل افزایش در آمد نفتی، حرکت موتوریزه را بهطور کلی و حرکت موتوریزه خصوصی را بسیار ارزان کردهایم و بنابراین بخش بزرگی از افراد جامعه میتوانند از خودروهای خصوصی برخوردار باشند و همین نیز بهصورتی مستقیم به عدمرشد کمیت و کیفیت وسایل حملونقل عمومی منجر شده است که در چرخهای پیوسته دائما آلودگی را افزایش میدهد. سومین مشکل در آن است که بخشهای بزرگی از جمعیت ما امروز «اجتماعی» شدهاند؛ یعنی وارد جریان حیات اجتماعی شدهاند؛ اما این ورود به شکل شرکت داشتن در کار نیست، به همین جهت به نوعی در شهر «پرسه» میزنند و از این سو به آن سو میروند- البته این حرکات را برای خود توجیه میکنند اما توجیه، چندان مبنایی اساسی ندارد- تردد موتوریزه در شهر برای آنها نوعی «آزادی» یا نوعی «فعالیت» بهحساب میآید که آنها را از خانهنشینی رها میکند. همین یکی دیگر از عوامل ترافیک زیاد و آلودگی است. عامل دیگر در بههم ریختگی سیستمهای اجتماعی رفتار بوروکراتیک است؛ یعنی نبود منطق در سازمانیافتگی سفرهایی که در یک شهر، یک شهروند معمولی به آنها نیاز دارد تا مسائل و احتیاجات خود را رفع کند. در کشور ما متأسفانه این منطق چندان وجود ندارد و در نتیجه تعداد سفرهای شهری بسیار زیاد و تکراری هستند و همین، عامل تردد و آلودگی بیشتر است و در نهایت مسئله تبدیل شدن خودرو به نوعی عامل «تمایز» اجتماعی بهویژه در میان گروه بزرگی از «نوکیسگان» شهری است که تمایل دارند به هر قیمتی شده، آن را به نمایش بگذارند. مالکیت و حرکت با خودرو، آن هم با خودروهایی هرچه گرانقیمتتر، امروز بدل به نوعی «تشخص» اجتماعی، بهویژه برای نوکیسگان شهری شده است و بنابراین به همان اندازه میزان تردد و آلودگی را بالا میبرد.
بیتردید از دیدگاه شناختی یا بهتر است بگوییم جامعهشناسی شناخت این رفتارها را میتوان به بررسی گذاشت و دید که چه تلقیها و برداشتهایی سبب پیدایی چنین رفتارهایی که به آلودگی هوا انجامیدهاند، شده است. بهنظر میرسد که معضلات فناورانه را بتوان تا حدی حل کرد اما چگونه میتوان این تلقیها و برداشتها و شناختها را تصحیح کرد؟
دلایل را در بالا گفتم اما- همانگونه که اشاره کردید-پاسخ اینکه چگونه میشود مسئله را تصحیح کرد، ساده نیست. برای این کار باید بهصورت همزمان هم در مسائل فناورانه دخالت کرد؛ یعنی از ساخت خودرو گرفته تا طراحی شهری و تغییر تدریجی سبکهای زندگی. محلهمحور کردن شهر و گسترش مفهوم شهرپیاده و ارزش دادن به آن میتوانند راهحلهای مهمی باشند. فاصله گرفتن از «نمایشی» کردن استفاده از خودرو بهعنوان عامل «تشخص اجتماعی» میتواند عامل بسیار مهم دیگری بهشمار بیاید اما شاید مهمترین مسئله آن باشد که ما بتوانیم در هر جایی که سرمایه اجتماعی و فرهنگی ایجاد کردهایم، شغل ایجاد کنیم که رانندگی و حضور با خودرو در خیابان به مثابه نوعی «پرسهزنی شهری» از میان برداشته شود. تا این امر باقی بماند نمیتوان انتظار تغییر در وضعیت ترافیک داشت.
مسئله دیگر به فرهنگ عمومی جامعه برمیگردد. این فرهنگ تا چه اندازه به ایجاد و گسترش این تلقیها و رفتارها دامن میزند؟
فرهنگ عمومی بسیار مؤثر است؛ زیرا این تغییرات در سبک زندگی بر زمینه تغییر نظامهای ارزشی ما ایجاد شدهاند. برای مثال در جامعه سنتی ما ارزشهایی چون «سادهزیستی»، پرهیز از «خودنمایی»، «همزیستی و مبادلات نزدیک» (که در تعاملات موتوریزه امکانپذیر نیست) و... عواملی بودهاند که مانع از آن میشدهاند که ما چنین تغییراتی را در سبک زندگی ببینیم. البته منظور من از بیان این نکتهها، بازگشت به گذشتههای سنتی نیست که طبعا نه امکانپذیر است و نه لزوما مطلوب. اما امروز راهحلهای بسیار مدرنی وجود دارد که میتوان برای تدوین سبکهای زندگی از آنها الهام گرفت. مفهوم شهر پیاده و مفهوم بازسازی محلههای شهری و محلهمحور کردن شهرهای بزرگ از این جملهاند که اگر به آنها باور داشته باشیم و هوشمندانه برای آنها برنامهریزی کنیم بدون شک میتوانیم بر رفتارها تأثیرگذاری کنیم. برنامهریزی برای گشایش مشاغل و ایجاد مشاغل جدید برای زنان و جوانان بهنظر من بسیار اهمیت دارد و میتواند سبکهای زندگی را تغییر داده و جامعه مسئولتری را بهوجود بیاورد که وقت خود را پشت فرمان و در ترافیک هدر ندهد و به جای آن تلاش کند با کار و کوشش وضعیت خویش را بهتر کند. خروج از منطق اقتصاد رانتی و مبتنی بر هدر دادن ثروت ملی (نفت) به جای تولید ثروتهای جدید نیز بسیار مهم است و باید بهشدت آن را دنبال کرد. ما در طول نزدیک به نیمقرن هر چه بیشتر سبک زندگی خود را به مصرفکنندگان صرف تبدیل کردهایم و روشن است که چنین مصرفکنندگانی، حرکت موتوریزه و با خودروهایی هر چه پر مصرفتر و در نتیجه آلایندهتر را به زندگی ساده و به دور از تجملات مصرفگرایانه ترجیح میدهند.
از مسئولان سخن به میان آوردید. دولت و نهادها و سازمانهای مسئول چه نقشی میتوانند در این زمینه داشته باشند؟
وظیفه دولت در این زمینه همچون زمینههای دیگر اعتماد بیشتر به سیستمهای شهروندی و جامعهمدنی و پرهیز از تمایل به تصدیگری کامل است. سازمانهای مردممحور، در سطح محلهها یا در سطح پژوهشگران اجتماعی بهترین راهحلها را میتوانند پیشنهاد کنند اما معمولا دولتها بهدلیل عدماعتماد به مردم در دادن مجوزهای لازم و کمک به این سازمانها خودداری میکنند و ترجیح میدهند بر عدمکارایی خود پای فشارند.
دخالتهای فناورانه به تنهایی کارساز نیست
الگوی ویژهای برای کاهش آلودگی هوا نمیتوان داشت، بهعبارت دیگر نمیتوان انتظار داشت سیاستهای اجتماعی و فناورانهای که در یک فرهنگ باب شده در فرهنگ دیگر نیز پاسخ مناسبی داشته باشد؛ حتی در یک فرهنگ ملی واحد هم نمیتوان انتظار داشت که جز در سیاستگذاریهای عمومی بتوان الگویی را عرضه کرد. برعکس میتوان با مطالعه در هر فرهنگی راهحلهایی را پیدا کرد که بتواند برای آن فرهنگ در کوتاه و درازمدت مفید باشد. ما از این لحاظ منابع بسیاری داریم که میتوانند برایمان کمک باشند؛ زیرا سیستمهای زندگی شهری در ایران قدمتی بسیار زیاد دارند و شناخته شدهاند اما متأسفانه به گمان من، اعتماد لازم به متخصصان اجتماعی وجود ندارد و متخصصان فناور، تصور میکنند پاسخ همه مسائل را باید در راهحلهای فناورانه جستوجو کرد. درحالیکه این یک اشتباه استراتژیک حتی در سطح جهان بوده است. اگر ما امروز بهخودروهایی که ساخته میشوند، نگاه و آنها را با نسلهای 50سال پیش مقایسه کنیم، درمییابیم که از نظر پیشرفت در کاهش فناورانه میزان مصرف سوخت و بالا بردن کیفیت سوخت و کم کردن آلایندهها حیرتانگیز بودهاند. با این حال در همه جا آلودگی زیستمحیطی بیداد میکند. بنابراین راهحل فقط در دخالتهای فناورانه نیست. این امر در کشوری مثل ایران بیش از پیش مطرح است. زمانی تصور میشد که مسئله آلودگی در ایران صرفا بهوجود یک اتومبیل قدیمی و الگوی مصرف قدیمی آن، یعنی «پیکان» مربوط میشود، درحالیکه میبینیم امروز با وجود آخرین مدلهای خودرو در ایران آلودگی به شکل اسفباری ادامه یافته است. از اینرو مسئولان بهتر است به جای پناه بردن به راهحلهای ساده فناورانه که به همان اندازه هم بیاثرند بیشتر به امر اجتماعی اعتماد کنند.
بـرای عـضویـت در خـبـرنـامـه، پـسـت الکترونیک خود را وارد کنید.