شغلهای مختلفی در دنیا وجود دارد؛ شغلهای دولتی، اداری، خدماتی، فنی و... اما هستند آدمهای خلاقی که شغلشان را خودشان اختراع میکنند.
بابک رفیعیاننژاد از آن دسته آدمهایی است که شغل منحصر به فردی دارد. او بعد از چندین سال کار دولتی خودش را
بازخرید و کار جدیدی را شروع کرده که کمی عجیب است؛ ساخت گل و تابلو گل با استخوان گاو و گوسفند. او چندین سال است که کار خودش را در یک کارگاه خارج از شهر تهران آغاز کرده و اینطور که خودش میگوید تنها کسی است که در ایران با استخوان، اشیای حجمدار میسازد. خودش میگوید: «شروع کار هنریام از 11 سالگی بود که اسباببازیهایم را خودم از مواد غیرقابل استفاده میساختم».
همهچیز از یک قلم شروع شد
«همهچیز از یک سوپ قلم شروع شد. داشتیم سوپ میخوردیم و من وقتی قلم خالی را توی دستم گرفتم دیدم چه ساختار محکم و جالبی دارد. چون حرفه اصلی من منبت و معرق است به فکرم رسید که با آن میتوانم یک کار هنری بکنم. بعد شروع کردم راجع به استخوانها مطالعه کردن. اطلاعات زیادی راجع به بافت، مقاومت و اندازه استخوانهای مختلف بهدست آوردم و بعد کارم را شروع کردم.» در مجموعهای که رفیعیاننژاد آماده کرده نخستین کارهایش هم دیده میشود؛ کارهای تکبعد و کوچک، معرق و منبت؛ چند مجسمه غزال، یک تسبیح و چند انگشتر، همگی سفیدرنگ و از جنس استخوان. حتی یک سوزن خیاطی به ظرافت سوزنهای فلزی که نخ هم از توی آن رد شده و به راحتی میدوزد؛ «اینها را بهخاطر این ساختم که ثابت کنم میتوانم از استخوان هر چیزی بسازم. البته من هم مثل دیگران کارم را با منبت و معرقکاری روی استخوان شروع کردم که به تسلطم بهکار روی استخوان کمک زیادی کرد، ضمن اینکه تجربه زیادی در کار با معرق و منبت با چوب داشتم.» خانه پر از تابلوهای معرق چوب و مجسمههای چوبی است. نمونهکارهای استخوان هم انواع مختلفی دارند و بعضی از آنها کارهای تکبعدی هستند. او انواع ساختها را با استخوان امتحان کرده؛ معرق، منبت و غیره. روی آثارش بسیار حساس است و آنها را با دقت جابهجا میکند، بهخصوص گلها را که سرآمد مجموعهاش هستند و هر کسی اجازه ندارد به آنها دست بزند؛ «پیشینه ساخت اشیای مختلف با استخوان به 1600سال پیش برمیگردد. الان در موزه ملی ایران یک مجسمه کوچک 10سانتیمتری از جنس استخوان نگهداری میشود که مربوط به 1600 سال پیش است. این کار در ایران بهصورت جزئی و تکبعدی وجود داشته اما هنرمندان تعداد بسیار محدودی از آثار کوچک و ساده را از استخوان تراشیدهاند. من با تغییر روش اساسی در طراحی و تراشکاری، شیوه جدیدی از کار با استخوان را ابداع کردهام.»
این استخوانها گل میدهند!
ساقه و برگ و گلبرگها همه از استخوان تراشیده شده و با ظرافت به هم متصل شدهاند. هرکدام از این گلها حاصل بیشتر از یک هفته کار طاقتفرسا در کارگاهی در خارج از شهر هستند و طبیعی است که هر کسی حق بهدست گرفتن آنها را ندارد؛ «هنوز در تهران کارگاه مناسبی پیدا نکردهام. بهدلیل بوی شدید و آزاردهندهای که از گرد استخوان در کارگاه بهوجود میآید کمتر کسی میتواند آنجا را تحمل کند اما برای هر کدام از این گلها بیشتر از یک هفته در کارگاهم کار کردهام. بارها پیش آمده که دقایق آخر کار، گوشه قطعه در حال تراش لب پر شود یا ترک بخورد و از آنجا که استخوان مثل چوب قابل ترمیم نیست باید آن قطعه را از اول میتراشیدم. در هـــر صورت هنوز کسی در ایران مثل این گل را از این جنس و با این ظرافت نساخته و شاید همین مسئله این یک شاخه گل را آنقدر از لحاظ مالی و هنری ارزشمند میکند. اما اگر بخواهیم این گلها را وارد خط تولید کنیم قطعا قیمت آنها کمتر خواهد شد.» اصل کار او طراحی و سپس ساخت این گلهاست. بابک رفیعیاننژاد تصمیم گرفته دیگر کارهای تکبعدی انجام ندهد؛ «عمده کارها گل و تابلوگل خواهد بود. تا 6 ماه آینده همپرونده ۱۶اثر در وزارت ارشاد به ثبت خواهد رسید که الان در مرحله ارزشگذاری قرار دارند. در واقع کار من بهخاطر این گلها مورد توجه واقع شده و در حال آماده کردن آنها برای نمایشگاه ارزشیابی هنرمندان هستم که آخر امسال برگزار خواهد شد. هر چند هنوز قصد فروش هیچکدامشان را ندارم اما تا امروز طبق ارزشگذاری اساتید، هر شاخه گل را یک میلیون و 500 هزار تومان قیمتگذاری کردهایم و تابلوگلها هم به نسبت کاری که بردهاند بیشتر از اینها میارزند.»
از استخوان به کارد و چنگال
مثل تمام هنرمندان، صبور و سختکوش است و عجله زیادی برای رسیدن به سود مالی ندارد و به آینده مالی شغلش هم مطمئن و امیدوار است؛ «استخوانها را با هزینه بسیار کمی از بازار و قصابیها تهیه میکنم. فقط برای پیدا کردن استخوان شتر و شترمرغ مشکل دارم. ابعاد استخوانها در کار من بسیار مهم است اما متأسفانه تهیه این استخوانها وقت و هزینه زیادی میبرد. در مجموع هزینه مالی تولید این کار در مقایسه با قیمت فروش بسیار پایین است و بیشتر زمان و انرژی و مهارت میطلبد. نکته این است که من تمام این کارها را با ابزار بسیار سادهای انجام دادهام. بدون شک اگر ابزار بهتری داشته باشم کارهای بهمراتب ظریفتری میتوانم تولید کنم، به همینخاطر دنبال نوعی پشتیبان یا سرمایهگذار هستم چون مطمئنم این کارها حرف زیادی برای گفتن در بازارهای جهانی دارد.» میگوید میتواند هر چیزی با استخوان بسازد؛ از سرویسهای قاشق و چنگال گرفته تا وسایل زینتی و تشریفاتی؛ «طرحهای کاربردی دیگری در ذهن دارم که ساختشان را شروع خواهم کرد. برای مثال ظروف نمک و فلفلپاش یا سازههای کاربردی اینچنینی که جذابیتهای خاص خودشان را دارند. با این کارها کاربردی بودن سازههای استخوانی را در زندگی روزمره نشان خواهم داد.»
این یک مهارت هنری است
هدف بعدی من آموزش و کارآفرینی است. کار با استخوان ظرفیت زیادی برای آموزش، وارد کردن استعدادهای جدید، کارآفرینی و حتی درآمدزایی دارد. متأسفانه ما امروز نه در صنایعدستی و نه در فنی و حرفهای مدرس رشته استخوان نداریم. سال۹۲ مدرک حکاکی و نقاشی روی استخوان را از صنایعدستی گرفتم اما وقتی که برای آزمون کتبی و عملی به سازمان فنی و حرفهای مراجعه کردم تا بتوانم مدرک مشاغل خانگی را کسب کنم متوجه شدم استادی در سازمان فنی و حرفهای وجود ندارد که طرح سؤال بکند تا آزمون را پشت سر بگذارم. فکر میکنم علاقهمندان این رشته هم کم نیستند و تمام تلاشم را برای طی کردن مراحل مختلف بهکار گرفتهام تا بتوانم این کار را بهعنوان یک رشته هنری تدریس کنم. اگر بتوانم در شورای ارزشیابی هنرمندان امتیاز لازم را کسب کنم این رشته از جانب این شورا به دانشگاههای هنر معرفی خواهد شد و درصورت موفقیت بهطور جدی وارد مرحله تدریس و کار آفرینی خواهم شد.»
بـرای عـضویـت در خـبـرنـامـه، پـسـت الکترونیک خود را وارد کنید.