رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در نخستین روزهای اردیبهشت ماه۹۳ در نشستی خبری از بسته شدن پرونده مجسمههای پرویز تناولی به نفع سازمان با حکم دادگاه خبر داد.
با گذشت بیش از یک ماه از آن ماجرا، حالا تناولی دوباره دست به قلم شده و به جای دنبال کردن پرونده در دادگاه، موضوع این دعوای حقوقی را به سطح عالیترین مقام اجرایی کشانده است.
1- اصرار به رسانهای کردن یک ماجرای شخصی و افزودن شاخ و برگ به داستان انتقال مجسمهها در هر بار روایت هنرمند، وجهی نمایشی به ماجرا میدهد که بهتدریج از اهمیت و اعتبار آن میکاهد. مشخص نیست آقای تناولی چرا به جای پیگیری پرونده از مسیر طبیعی، دوست دارد هرچند وقت یکبار صدای خود را از مجرای رسانهها به گوش دیگران برساند.
2- ماجرای 600میلیون تومانی دریافتی چند سال پیش بابت مجسمهها و بازگرداندن آن در سال92 هم برای خودش داستانی است. طبیعی است مجسمههایی که سالها پیش 600میلیون تومان میارزیدند، امروز بهمراتب ارزشی افزونتر پیدا کردهاند و عقل سلیم نمیپذیرد با بازپرداخت پول چند سال پیش، بتوان مجسمهها را دوباره تصاحب کرد. اگر آن 600میلیون تومان پول مردم بوده که برای در اختیار گرفتن آثار یک هنرمند هزینه شده، این مجسمهها همچنان برای مردم است و باید برای تملک آنها به اندازه ارزش امروزشان هزینه کرد.
3- قانون این اختیار را به محاکم قضایی داده است که حتی حکم قطعی را هم در مراحل تجدید نظر مورد بازبینی قرار دهند و حکمی تازه صادر کنند. همان دادگاهی که یک روز به نفع هنرمند حکم صادر کرده، ممکن است روز دیگر رایی خلاف نظر و خواست او بدهد. بنابراین، نمیشود حکم دلخواه را قانونی تعبیر کرد و حکم دیگر را غیرقانونی و حاصل اعمال نفوذ طرف مقابل دعوی؛ احکامی که مستندات آن موجود و در دادگاهی صالح و معتبر صادر شده است.
4- اگر آقای تناولی بر این باور است که در جریان این پرونده ظلمی به او شده، راهکار مدنی و عرفی و شرعی این است که دعوی خود را از طریق قانون پیگیری کند. روایتهایی که تا امروز از ماجرای بردن و پس آوردن و دوباره بردن مجسمهها شنیده شده، طبعا بهخاطر یکطرفه بودن چندان قابل استناد نیست. عقل و تدبیر حکم میکند قاضی عادل و بیطرف روایت هر دو طرف ماجرا را بشنود و حکم نهایی را صادر کند؛ حکمی که یکبار صادر شده و خوشبختانه یا متأسفانه به نفع آقای تناولی نبوده است.
بـرای عـضویـت در خـبـرنـامـه، پـسـت الکترونیک خود را وارد کنید.